شکار یک سرپا به وسیله یک کوسه در دوره ژوراسیک

وقتی که شکارچی، شکار شد

فسیل‌های دارای طعمه در دهان یا سایر بخش‌های سیستم گوارش که دارای قطعات قابل‌شناسایی طعمه باشند اطلاعات ارزشمندی در مورد ارتباطات تغذیه‌ای درون شبکه‌های غذایی فراهم می‌کنند. بااین‌وجود، شواهد مستقیم شکار به شکل بقایای شکارچیان و طعمه‌ها در فسیل‌های دریایی نادر هستند. این حالت معمولاً زمانی ایجاد می‌شود که طعمه برای بلعیدن بسیار بزرگ باشد و قطعاتی از آن هنوز درون حفره دهانی شکارچی باقی مانده باشند. تاکنون مواردی ازاین‌دست در ماهیان استخوانی و همچنین اخیراً چندین نمونه در سرپایان گزارش شده است. البته گزارش‌های متعددی مربوط به محتویات فسیلی معده وجود دارد؛ اما با وجود اهمیت محتوای معده این‌ نوع محتواها کمتر قابل‌شناسایی هستند. البته مواردی وجود دارد که محتویات معده کاملاً قابل‌شناسایی بوده‌اند.

در مقاله‌ای که اخیراً در ژورنال Swiss Journal of Palaeontology منتشر شده است، کریستیان کلاگ (Christian Klug) و همکارانش در دانشگاه زوریخ با بررسی یک نمونه فسیلی که در سال ۱۹۷۰ توسط جمع‌کننده فسیل، دیتر وبر (Dieter Weber) کشف شده بود، روند جدیدی در آثار فسیل‌شده شکار را معرفی کرده‌اند. در این روند شکارچی تمام یا بخشی از طعمه‌های خود را می‌ریزد و این باقیمانده‌ها پس از آن فسیل می‌شوند. تفاوت این روش در این واقعیت است که این بخش‌ها هرگز واقعاً وارد دستگاه گوارش نشده بودند.

در این پژوهش بررسی روی نمونه‌ای فسیلی مربوط به دوره ژوراسیک پیشین از منطقه پوسایدونیا شیل (Posidonia Shale) انجام شد. پوسایدونیا شیل یک تشکیلات زمین‌شناسی مربوط به ژوراسیک پیشین بوده است که امروزه در منطقه جنوب غربی آلمان، شمال سوئیس، شمال غربی اتریش، جنوب شرقی لوکزامبورگ و هلند واقع است و در آن فسیل اسکلت‌های کامل ماهی‌های دریایی و خزندگان کاملاً حفظ شده‌اند.

در این پژوهش فسیل پوسایدونیا شیل، شامل بقایای یک بلمنایت (Belemnite) که یکی از سرپایان منقرض‌شده مشابه ماهی مرکب است بررسی شد. این بلمنایت که بقایای سخت‌پوستی را در تاج بازوی خود نگه داشته است و خود بلمنایت علائمی از آسیب‌هایی را دارد که نشان می‌دهد خود به وسیله حیوان بزرگ‌تری شکار شده است. همچنین یک پوسته متشکل از مواد معدنی مختلف سولفید فلزی یک صدف دوکفه‌ای (Pectinid) در کنار آن‌ها وجود دارد. همه قلاب‌های بلمینت به‌خوبی حفظ شده‌اند و به نظر می‌رسد حداقل چهار بازو کامل باشند (شکل ۱).

فسیل بلمنایت

بقایای یک سخت پوست در قسمت تاج بازو حفظ شده است

بر اساس بررسی محتوای معده مشخص شده است که سرپایان در دوره ژوراسیک طعمه انتخابی بسیاری از مهره‌داران بوده‌اند و در آن دوره کوسه‌ها یکی از اصلی‌ترین شکارچیان بلمنایت بوده‌اند. در نمونه‌های بسیاری بخش منقار سرپایان در شکم شکارچیان مشاهده شده است. منقار ساختاری سخت است که همه ماهی مرکب، هشت‌پا و بستگان آن‌ها وجود دارد. این منقار در دهان ماهی مرکب قرار دارد و اولین مرحله از دستگاه گوارش است و کار آن خرد کردن شکار است (منبع). نمونه‌ای وجود دارد که منقار بلمنایت‌ها در معده کوسه‌ای یافت شده است و تجمع آن‌ها سبب مرگ کوسه شده است.

از سوی دیگر شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد استراتژی عادی ماهی‌های ژوراسیک تغذیه از بلمنایت‌ها نبوده است. چراکه شکارچیان مهره‌دار به سرعت دریافتند که منقار سخت بوده و هضم آن دشوار است. به نظر پژوهشگران معقول‌ترین تعبیر این است که ماهی‌ها قسمت‌های نرم را جدا کرده و می‌خوردند و سایر بخش‌ها مانند باله‌ها و منقار را نمی‌خوردند و رها می‌کردند. به اعتقاد پژوهشگران این تحقیق، متصل بودن تاج بازوی بلمنایت با یک منقار کامل و برخی از قسمت‌های نرم نشان دهنده بقایای وعده غذایی یک شکارچی مهره‌دار است که به اندازه کافی در مورد آناتومی بلمنایت آموخته بوده است تا از مصرف منقار آن خودداری کند.

بلمنایت احتمال به وسیله کوسه‌ها، ماهیان بزرگ درنده و نیز نژادهایی از تمساح دریایی شکار می‌شده‌اند. البته در این میان احتمال شکار توسط کوسه‌ها بسیار بیشتر است. همان‌گونه که ذکر شد، شواهد خوبی وجود دارد که نشان می‌دهد بلمنایت توصیف‌شده در اینجا به وسیله یک مهره‌دار شکار شده است و البته بقای شکارچی با مصرف قطعات نرم شکار تأمین می‌شده است. با این داده‌ها فسیل مورد بررسی به عنوان یک تکه غذا در نظر گرفته شده است که شکارچی آن رها کرده است.

به پیشنهاد این گروه پژوهشی این فسیل نشان دهنده بقایای وعده‌های غذایی یک شکارچی مهره‌دار، احتمالاً کوسه ژوراسیایی اولیه Hybodus hauffianus است. این برداشت اهمیت دارد، زیرا رفتار یک سرپا و یک مهره‌دار شکارچی را مشخص می‌کند.

علاوه بر این، گروه پژوهشی واژه «سقوط مانده» یا پابولیت (Pabulite) را برای این پدیده پیشنهاد کرده است. پابولیت از واژه‌های لاتین Pabulum به معنای غذا و واژه یونانی Lithos به معنای سنگ گرفته شده است. این پژوهشگران پابولیت‌ها را منابع ارزشمندی از اطلاعات زیستی دانسته که توجه بیشتری دارند.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.